کد مطلب:125500
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:339
سوز نهان
دیده ها در ماتمت خون شد به جان غربتت
سینه ها توفنده در آتش فشان غربتت
اشك ما دریا كه می باید برایت گریه كرد
ناله ها موجند در این بیكران غربتت
ای امام رنجها و صبرها، غمنامه ات
غصه ی مظلومی ات در داستان غربتت
آسمان در حسرتی لبریز بی تابی كند
سر گذارد تا شبی بر آستان غربتت
دشمنانت فتنه آوردند و یارانت غریب
عمر بود و لحظه های بی امام غربتت
مثل شمعی در سكوت بی كسی ها سوختی
كاش حس می كرد همدردی زبان غربتت
هر نسیمی می وزد از خاك مظلوم بقیع
آشكارا آورد سوز نهان غربتت
قصه ی مظلومی ات ناگفته می ماند كه شد
تیرباران تن پاكت نشان غربتت
[ صفحه 12]